بیماری ناشناخته ای در جامعه مشاهده شده است
علائم اولیه آن عبارتند از :
دورویی ، بدقولی ، مسخره کردن و غرور
علائم بعدی عبارتند از :
دروغگویی مزمن ، هنجارشکنی و خیانت
و در وضعیت حاد فرد مبتلا شده می تواند به قتل و بزه های سنگین اجتماعی نیز روی آورد
این بیماری در قرآن از آن به نفاق یاد شده است
انسان وقتی با موفقیتی رویرو می شود ، حس خوبی پیدا می کند
این احساس موفقیت اگر زیاد شود به حالتی به نام غرور تبدیل می شود
غرور یا خودشیفتگی ، بیماری خطرناکی است که منشا دو بیماری خطرناک تر خواهد بود
عجب ، تکبر
فرزند اول غرور ، عجب یا همان خود بزرگ بینی است
زیرا انسان پس از احساس موفقیت به این نتیجه می رسد که منشا این موفقیت ، بزرگی خودش می باشد
در حقبقت همه عوامل موفقیت فراموش گشته و تنها بزرگی خود علت اصلی موفقیت تلقی می گردد
جالب آنکه گاهی حتی موفقیت تصور شده هم خیالی و توهمی بیش نیست
فرزند دوم غرور ، تکبر یا همان خود برتربینی است
زیرا پس از خود بزرگ بینی یا عجب ، مرحله خطرناکتری بوجود می آید و آن احساس اینکه من برتر از دیگران هستم
تکبر باعث می شود که آدمی خود را تافته جدابافته احساس کند
این احساس برتری سبب می شود با عواملی که برتری او را نمی پذیرند به مقابله برخاسته و آنها را لگدمال نماید
غرور و فرزندانش تاکنون انسان های موفقی را به سقوط و انحطاط کشانده و تمامی توفیقاتشان را نابود ساخته است
مراقب باشیم
و ما توفیقی الا من عند الله
خدا به من نعمتی داد
نعمت یک دوست
یک مرشد و راهنما
یک شخصیتی که روح مرا صفا می دهد
یک انسانی که مرا با با کمالاتش ، کامل می سازد
من هرقدر خدا را شکر کنم نمی توانم
او را نمی توانم معرفی کنم
او چون جان من ، نادیدنی است
اما چون جان من ، حیات بخش است
آیا بنظر شما شب ، تهدید است؟
آیا سرما ، تهدید است؟
آیا بیماری ، تهدید است؟
آیا مشکلات زندگی به شکل فردی و اجتماعی آن تهدید است؟
هرگز
باید اذعان کرد هر تهدید ظاهری ، یک فرصت واقعی است
و هر فرصت ظاهری می تواند یک تهدید واقعی بحساب آید
باید پذیرفت که این باور آدمی است که می تواند فرصت را به تهدید یا تهدید را به فرصت تبدیل کند
باوری که در اراده انسان نقش مستقیم یا غیرمستقیم دارد
اراده ای که انگیزه ، اصلی ترین بخش آن است
و این باور است که انگیزه را می سازد
و خوبی یا بدی عمل در بخش اراده ، شکل می گیرد
باید تلاش کرد تا با عملکرد خوب ، فرصت ها را ایجاد و از بوجودآمدن تهدید جلوگیری کرد
دلم شکسته
نه بخاطر ستم دشمن
نه بخاطر ظلم روزگار
نه بخاطر سختی ایام
نه بخاطر شکست زندگی
فقط بخاطر یک دوست
دوستی که مرا ندید
اصلا بحسابم نیاورد
محبتم را نادیده گرفت
به من اخم کرد
و به مخالفم لبخند زد
و دوستم دلم را شکست