از جهل گریزانم
از کسی که عقل ندارد می هراسم
حتی اگر علم داشته باشد
و از کسی که عقل دارد اما علم ندارد ترسناکم
با جاهل که روبرو شدی
باید از در سلام و سلامتی وارد شوی
وگرنه آسیب می بینی
چون او بیهوده می اندیشد
و بیهوده عمل می کند
پس باید با این بیهودگی
با کرامت برخورد کرد
رهبرم
مقتدایم
اکنون که در بیمارستان لذت درد را چون نعمتی شیرین پذیرا گشته ای
اکنون که امت دست به دعا برای سلامتی امام خود شده اند
اکنون که نخبگان برای دیدارت صف بسته اند
اکنون که دشمن برای شایعه سازی خلع سلاح شده است
اکنون که دل ها را در تپش بازگشت مراد خود به حسینیه امام خمینی آسمانی تر شده است
اکنون که لب ها در پی تبسم لبخندت ترانه می خوانند
اکنون که واژه ها سرگردان تر از پیش شعر عشق و جنون را ترجمه می کنند
اکنون
من در انتظار مولایم امام عصر نشسته ام
تا از نائبش عیادت کند
با چشم سر او رانخواهم دید
اما با چشم دل ...