شیطان همیشه با قیافه حق به جانب می آید
خود را موجه جلوه می دهد
دوستی که محبت از چهره اش می بارد
چاه در راه را می پوشاند
و مسیر سنگلاخ را صاف ، نشان می دهد
دروغ را چون راست می گوید
و خنجر را از پشت می زند
زمستان را بهار می خواند
واژه سازی می کند و سعی می کند انسان را جای خدا بنشاند
امام زمان را بصورت یک کلیشه تکراری درمی آورد تا نیاز به علما را منتفی سازد
با فریبکاری و وعده های توخالی خود را خدمتگزار معرفی می کند
عاشق قدرت است و برای رسیدن و حفظ آن از هر وسیله ای بهره می جوید
اشک و خنده اش تفاوتی نمی کند ، هیچکدام واقعی نیست
نفاق و ریا ابزار کاری او بحساب می آیند
در حالی که از شیاطین عالم بد می گوید خود با آنان رابطه پنهانی دارد
رفتارش قابل پیش بینی نیست
و گفتارش با توهین و افترا همراه است
از ادبیات مردم کوچه و بازار استفاده می کند
و همان زمانی که کلاه از سری برمی دارد کلاه بر سر دیگری می گذارد
از هر فرصتی استفاده می کند و بسیار کوشا و جدی است
این همان انسانی است که در دام شیطان گرفتار آمده است
هرچند زمانی خود در صف مبارزان با شیطان قرار داشت