بیقرارم
دلم هوای او کرده و او هم از ذهنم دور شده
گویا نمی بینمش ولی می خوانمش
او دلرباست
اما فکرم را به خود مشغول نمی کند
چرا نمی دانم
راستش را بخواهید او با عقل من جور در نمی آید
عقل من می خواهد همه چیز را با ترازوی حواس پنجگانه بسنجد
ولی دلم تنها با احساس او را ادراک می کند
این بیقراری را عقل ، محکوم می کند
مرا دیوانه می داند
و من هر روز بیقرارتر می شوم
تازگی ها دلم ، عاقل شده است
یعنی عقلی را کشف کرده است که به حواس پنجگانه کاری ندارد
عجب عقلی خیلی با حال است
عقلی که با پیامبران هماهنگ است
عقلی که وحی را می فهمد
عقلی که عاشورا را حس می کند
عقلی که غدیر را باور دارد
عقلی که با عشق به او به اوج می رسد
ای عقل با احساس ، مرا دریاب
مرا دریاب
رحلت پیامبر رحمت ، فاجعه بزرگی بود
هنوز از تدفین رسول اکرم زمانی نگذشته بود که فاجعه دیگری بوقوع پیوست
غصب خلافت
آن هم به دست کسانی که زودتر از همه با مولای متقیان امیرمومنان در غدیرخم بیعت کرده بودند
اکنون چه شده است که علی را برای خلافت جوان می دانند
وای بجای تسلیت به بانوی آفرینش ، کوثر رسالت ، ام ابیها قرار است چه اتفاقی بیفتد؟؟؟؟؟؟؟
آیا در جلوی چشمان گریان اسد الله الغالب علی بن ابیطالب علیه السلام چه رویدادی رخ خواهدداد؟
مسلمانان تاب تحمل فاجعه ای به عظمت آتش زدن خانه حضرت زهرای اطهر خواهندداشت؟
شهادت حضرت محسن علیه السلام چگونه واقع می شود؟
لباس عزا را بیرون نیاورید که تازه مصیبت ها در راهند
انا لله و انا الیه راجعون
آقا جان سلام
از راه دور سلامت می کنم
از فضای مجازی بصورت حقیقی
دستم را به نشانه ادب و ارادت به سینه دارم
مولایم
من مثل معمول تنها برای گرفتن حاجت نیامده ام
من امروز آمده ام تا بگویم درعزایتان سخت غمگینم
شما را از ما گرفتند تا راه هدایت را گم کنیم
اما کور خواندند
شما زنده و جاودان هستید
اکنون میلیونها نفر در آخرین روز ماه صفر در مشهد به زیارتتان آمده اند
همه آمده اند تا بگویند ما برای پیروی از راه شما که راه خداست آماده ایم
و شما جمع دوستانتان را با لطف و محبت خود ، نظاره می کنید
و حاجاتشان را با دعای خیرتان اجابت می کنید
چه زیباست صلوات برشما
اللهم صل علی علی ابن موسی الرضا المرتضی الامام التقی النقی
و حجتک علی من فوق الارض و من تحت الثری الصدیق الشهید
صلوة کثیرة تامة زاکیة متواصلة متواترة
کافضل ما صلیت علی احد من اولیائک
تسلیت یا فاطمه
ای کوثر ختم رسل
بر پدر
بر مجتبی
بر هشتمین فرزند تو
تسلیت ای گوهر پاک رسول
چکنم ناله من
اشک مرا زار نمود
چه بگویم به تو ای مهدی موعود زمین
در غم جد و پدر
تسلیت باد به تو غایب پنهان ز نظر
تعزیت باد به تو منجی عالم
تو که خود محزونی
چه بگویم که نگویم بهتر
می گویند چون سخن از دل برخیزد لاجرم بر دل نشیند
سخن دل گاهی چون راز می ماند
رازی که فقط صاحبدلان می توانند آن را احساس کنند و در دل نگهدارند
رازی که راضی نیست همه بدانند
رازی که تنها زمانی ابراز می شود که چون بذر در زمین دل کاشته شود
و آنگاه سر از خاک دل بیرون می آورد که با اشک ، خوب آبیاری شده باشد
درخت راز ، میوه هایش چون حیا و عفاف ، خود را به نمایش نمی گذارد
و در پوسته هایی زیبا خود را می پوشاند
راز هستی را باید کشف کرد
و آنگاه پروردگار هستی را شناخت